English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3294 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
white propaganda U تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
petitioning creditor U بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
propagandistic U تبلیغاتی
schemes U برنامه تبلیغاتی
advertising agency آژانس تبلیغاتی
scheme U برنامه تبلیغاتی
commercials U اگهیهای تبلیغاتی
publicity films U فیلمهای تبلیغاتی
publicity drive U فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign U فعالیت تبلیغاتی
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
advertisement U اگهی تبلیغاتی
schemed U برنامه تبلیغاتی
advertisements U اگهی تبلیغاتی
cold war U جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war U جنگ تبلیغاتی وروانی
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
leaflets U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
itinerate U سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
leaflet bomb U بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
copywriter U نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriters U نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
me too U دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
acknowledgements U اعلام
acknowledgement U اعلام
Annunciation U اعلام
promulgator U اعلام
acknowledgments U اعلام
indigitation U اعلام
indiction U اعلام
proclamation U اعلام
enunciation U اعلام
enouncement U اعلام
annunciator U اعلام گر
proclamations U اعلام
predication U اعلام
meld U اعلام
declarations U اعلام
intimation U اعلام
declaration U اعلام
notification U اعلام
promulgation U اعلام
intimations U اعلام
advice of fate U اعلام وضعیت
advising bank U اعلام میکند
line call U اعلام خط نگهدار
quoted U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
sound alarm U اعلام صدا
quote U اعلام کردن
enunciator U اعلام کننده
broadcast U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
warnings U اعلام خطر
larum U اعلام خطر
exclaim U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
indictments U اعلام جرم
indictment U اعلام جرم
disclosed U اعلام شده
declarations U اعلامیه اعلام
call out U اعلام خطر
impeachment U اعلام جرم
touche U اعلام برخورد
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
declaration U اعلامیه اعلام
statement of charge U اعلام اتهامات
proclamation U اعلام کردن
foretoken U اعلام قبلی
hangers U اعلام کننده
acknowledgment U اعلام وصول
hanger U اعلام کننده
proclamations U اعلام کردن
vociferator U اعلام دارنده
declaration of interest U اعلام بهره
enunciated U اعلام کردن
proclaimer U اعلام کننده
acclaims U اعلام کردن
receipts U اعلام وصول
receipt U اعلام وصول
enouce U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
declaredly U بطور اعلام
enunciate U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
blazers U اعلام کننده
blazer U اعلام کننده
announces U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
warning U اعلام خطر
promulge U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
annunciator U اعلام کننده
promulgate U اعلام کردن
promulgator U اعلام دارنده
exclaiming U اعلام کردن
promulgation U اعلام دارنده
promulgates U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
alerting U اعلام خطرکردن
statement U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
enunciable U اعلام کردنی
pronouncer U اعلام کننده
exclaims U اعلام کردن
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
acknowledgement U اعلام وصول رسید
impeached U اعلام جرم کردن
hails U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
indicts U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
time orderly U نگهبان اعلام ساعت
net authentication U اعلام معرف در شبکه
impeaches U اعلام جرم کردن
indicting U اعلام جرم کردن
annunciator U اعلام کننده فرامین
test announcement U اعلام نتیجه ازمایش
alerted U اعلام خطر اژیرهوایی
indicted U اعلام جرم کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hail U اعلام ورود کردن
indicter U اعلام جرم کننده
early warning U اعلام خطر کردن
indictor U اعلام جرم کننده
line call U اعلام خط نگه دار
issue price U قیمت اعلام شده
alerts U اعلام خطر اژیرهوایی
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
pyrotechnics U فشفشفه اعلام خطر
impeach U اعلام جرم کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
local warning U اعلام خطر محلی
alert U اعلام خطر اژیرهوایی
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
receipts U اعلام وصول نمودن
receipt U اعلام وصول نمودن
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
early-warning U اعلام خطر کردن
promulgation of treaty U اعلام مفاد معاهده
merged U اعلام مسیر تعقیب
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
blinded U چراغ اعلام خطر
acknowledging U اعلام وصول کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
aldis lmap U چراغ اعلام خطر
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
acknowledgment U شماره اعلام وصول
fab U اعلام موافقتبا چیزی
blind U چراغ اعلام خطر
acknowledge U اعلام نشانی کردن
blinds U چراغ اعلام خطر
acknowledge U اعلام وصول کردن
alert station U ایستگاه اعلام خطر
acknowledges U اعلام وصول کردن
declared value U بهای اعلام شده
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
declared capital U سرمایه اعلام شده
delayed whistle U سوت اعلام افساید
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com